سلام
اومدم اینو بگم که از این به بعد یه نفر دیگه هم اینجا می نویسه ...
بقیشو از خودشون وقتی نوشتن ، بپرسین
علی مدد
سلام
اومدم اینو بگم که از این به بعد یه نفر دیگه هم اینجا می نویسه ...
بقیشو از خودشون وقتی نوشتن ، بپرسین
علی مدد
وقتی قضیه زرین کلک رو شنیدم باور نکردم مگه میشه همچین کاری توسط یه استاد ، با جایگاه استادی ، تویه کلاس ، جاییه که محل تعلیم وتعلمه همون تعلیم و تعلمی که عبادته یعنی توی جاییکه محل عبادته ، تو دانشگاه هنر ، خدایا مگه ممکنه
و وقتی تحقیق کردم و دیدم حقیقت داره خیلی ناراحت شدم ، یه دختر محجبه دانشجو ، یه خواهر مسلمون ، خدایا پس کجاست علی که فریادی از خلخال در پای زنی یهودی بیاورد . . .
هرچه سعی کردم بنویسم و عصبانیتمو . . . ناراحتیمو . . . منتقل کنم ، نتونستم واسه همین از سایت دوست خوبم این متن و آوردم که گوشه ای از احساس بچه شیعه ها رو منتقل میکنه :
مغیره زمانه... این بار ام القرای مسلمین!!... این بار دانشگاه تهران
فاطمیه آمد.
این بار زودتر از سالهای پیش.
این بار در ام القرای مسلمین.
این بار در خانه علم و دانش.
این بار در کلاس درس استادی مغیره خصال به نام "نورالدین زرین کلک" http://www.zarrinkelk.com/
و این بار چادر از سر یکی از متمسکان به حجاب زهرای مرضیه(سلام الله) کشیدند.
...
- هنگامی که هر کس و ناکسی، نام مقدس استاد را یدک می کشد...
- هنگامی که مسئولان آموزش عالی ما به این عناصر دین فروش فرصت عرض اندام در محیط مقدس دانشگاه را می دهند و برایش مراسم بزرگداشت!!! برگزار می کنند...http://isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-726704
- هنگامی که دستگاه قضایی ما قدرت مقابله با این گرگهای پوستین پوش استاد نما را ندارد و یا نمی گذارند که داشته باشد!!...
- هنگامی که غیرت بعضی ها می خشکد...
- هنگامی که بی حرمتی به ارزشها و حجاب در کوی و برزن برایمان عادی و روزمره شده است...
- هنگامی که دختران و زنان محجبه و با عفت ما، در دانشگاه و مدرسه و خیابان به زبان کین و تلخ تهمت و طعنه گرگ صفتان بی عفت و بی غیرت گرفتار می شوند...
و هنگامی که من و تو سکوت کرده ایم و فقط با تکان دادن سری و نچ نچ زبانی ابراز تأسف می کنیم...
دوباره چادر و حجاب از سر دختر مسلمان ایرانی عفیف ما می کشند، آن هم نه در دانشگاههای فرانسه، بلکه در همین دانشگاه تهران خودمان!!http://www.rajanews.com/News/?9910...
دانشگاههای ما به انقلابی درونی نیاز دارد، چه از لحاظ محتوی آموزشی و چه از لحاظ ساختار نیروی انسانی و تدریس.
آنهایی که سالها،ماهها و شاید روزهایی را در دانشگاه سپری کرده باشند از فضای حاکم در برخی از دانشگاهها و تفکرات التقاطی، افراطی، لیبرالی، مارکسیستی و... برخی از اساتید اطلاع دارند.
...
نشستن معنا ندارد.
باید کاری کرد.
تا دیر نشده باید کاری کرد.
تا نفوذ و رخنه و جسارتشان بیشتر نشده باید به فکر چاره بود و این را بدانیم و بدانید و بدانند که نوشداروی بعد از مرگ سهراب به هیچ دردی نمی خورد.
مطالب مرتبط:
.: "نور الدین زرین کلک" کیست؟ http://www.kayhannews.ir/860215/14.htm#other1408
.: در دانشگاه هنر دانشگاه تهران چه گذشت؟ http://www.rajanews.com/News/?9910
.: راه اندازی سایتی برای اعتراض به این هتاکی - - - - جهت شرکت در این اعتراض کلیلک کنید. http://www.no2aspersion.com/
لینک مطلب:
http://www.bachehayeghalam.com/weblog/archives/002418.php
سلام
نمی دونم چرا قسمت نمیشید به روز کنم
تو این مدت خیلی از دوستان به من اظهار لطف کردند و گفتند که چرا به روز نمی کنی از نظر و پی ام و ایمیل گرفته تا اس ام اس و تماس . و این وسط شرمندگیش واسه من مونده بود
هرچند تو این مدت بیکار نبودم و نظرها و پی ام ها رو تا حد امکان می خوندم و جواب میدام و وبلاگ تقریبا همه بچه ها رو به صورت آفلاین خوندم اما خب چون نتونستم نظر بدم ، تصمیم گرفتم تویه یه پست از تکتکشون تشکر کنم :
راستی اینا به هیچ ترتیبی نیست ! به همراه آدرساشون خوشحال میشن بهشون سر بزنین:
برای من نوشتی ، برای تو نوشتم
پویا پرتو عزیز pakdide.ParsiBlog.com
خانم شکوفه خانوم blossom80.mihanblog.com
حاج آقای کتابی عزیز که راویه ما بودند تو سفر ولی هنوز نیومدند تو وبلاگ نویسی ( اینجا جای وبلاگ حاج آقای کتابی خالیست !)
علی آقای گل http://shahmikh.blogfa.com
حاج آقای سوزنبان و حامد احسان بخش که هر چند یه بار بیشتر سر نزدند اما همونو هم مغتنم میشمارم راستی وبلاگ خود حامدو فراموش کردم این ماله دفتر توسعه است.
http://soozanban.parsiblog.com/ و http://diniblog.parsiblog.com/
حاجی بازاری عزیز که چند روزی که قم بودم مهمونشون بودم hajibazari.ParsiBlog.com
یگان! عزیز yegan.ParsiBlog.com
خانوم سارا خانومه ژورنالیست jornalsm.pib.ir
خانم باران نصیری عزیز که نمی دونم چرا سایت و وبلاگشون بالا نمیاد اگه کسی میدونه بهم بگه avaiebaran.com و http://avaiebaran.parsiblog.com
جواد آقای محمدی گل ، واقعا که چه زود گذشت . . .pelak.blogfa.com
خانم پاک روان که سفر نامه اردوشونو خوندم و هنوز هم ادامه داره ، ما کم کم داریم با فضای این جماعت نسوان در اردو هم به برکت ایشان آشنا میشویم ! http://pakravan.parsiblog.com
همون دوتا همسفر که لطف کردن سر زدن ولی از یکیشون خبری نیست ، کجایین ؟؟ ! ( اینام مثلان وبلاگ ندارن!)
یاس عزیز که از این نظرشون کلی رفتم تو فکر،بازم منتظر شما هستم :
آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنج هاست پس برادر خوبم برای جانبازی در راه آرمان ها یاد بگیر که در این سیاره رنج صبورترین انسان ها باشی . شهید اوینی (ایشون هم وبلاگ ندارن ظاهرا)
مهدی آقای گل
محمد آقای سوری عزیز course.persianblog.com
هادی آقای صدر عزیز ، همون عکاس باشی اردو که خدا می دونه چند تا عکس سوتی از من گرفته و نگه داشته واسه روز مبادا ، یکیشو به خودم نشون داد photon.ParsiBlog.com
آقا مجتبی گل ، برادر عزیزم (ایشون هم وبلاگ ندارن )
و خانم فاطمه خانم عزیز که خیلی به من لطف داشتن و دارن، لطفتون کم نشه http://negahemontazer.parsiblog.com
اخوی گلم مهدی جان که وقتایی که با هم میریم حرم ، عالمی داریم http://orooj.parsiblog.com
بچه های قلم عزیز که عید با بچه های مشهد رفتیم شهرشون و کلی زحمتشون دادیم ، حاجی مزار سرداران یادته دلم واسش تنگ شده . . . http://www.bachehayeghalam.com
شرمنده اگه کسی رو فراموش کردم
علی مدد
پ.ن:
1- این کنار چند تا لینک روزانه به روز کردم ! توجه شود !
2- دوستان لطفا همین بغل دست ایمیلشونو بزارن که هر وقت آپ شدم خبرتون کنم ، ممنون !
سلام
با اجازتون دارم میرم مطقه اگه توفیق باشه و زنده باشیم ،انشالله نایب الزیاره همه دوستان هستم.
تو این چند روز خیلی دلم تنگ شده بود از الان دارم لحظه شماری می کنم واسه لحظاتش...
معراج ، فکه ، طلاییه ، دوکوهه ، شلمچه ... واسه لحظه لحظه های بودن اونجا، همنشینی با شهدا ، دارم لحظه شماری میکنم ...
شهید حسین ...
خدایا شکرت ، شکرت دارم دوباره میرم ، انگار دارم بر میگردم خونه خودم ، حس غریبی داره واسه من ، مخصوصا شلمچه ، انگار فراغت بالی عظیم پیدا می کنم ، از همه دنیا می کنم ، دوس دارم فنا بشم دوست دارم برم و با ذره ذره خاکش مانوس بشم ، دوست دارم منو غریبه ندونه... با من حرف بزنه به من بگه رازی رو که غریبونه این همه سال تو دلش نگه داشته یعنی میشه ...
کاش این حروف و کلمات می تونستن حال منو منتقل کنن ، کاش
اللهم ارزقنا توفبق شهادة فی سبیلک
علی مدد
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
نمی دونم چند تا نوروز دیگه رو باید بدون او سر کنیم . . .
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید هلال عید در ابروی یار باید دید
نوروز باستانی رو به همه دوستای خوبم تبریک میگم
با آرزوی بهروزی و پیروزی برای همه
- آخرین ساعتهای سال 85 رو دارم میگذرونم با کلی اتفاق های جورواجوری که توش واسم اتفاق افتاد.
- دیشب از منطقه برگشتیم
- این بار سال تحویل مشهد نیستم نمی دونم آقا چرا راهم نداد ، نمی دونم چرا بی بی معصومه راهم داد بیام ...
****
- سال 85 : جنوب ، درس ، امتحانات ، کار ، کنکور ، دلهره ، دانشگاه ، شهرستان ، پایان ترم ، ماه رمضون ، خونه دانشجویی ، عاشورا ، جنوب !
- برج 12 :مشهد ، راه آهن ،آخوندها ، ژورنالیست ، عروج ، تلق تلوق ، اعصاب خردی ، نشریه! ، تهران ، ح ش ، نمسا ، زندانی ، ترمینال ، قم ، SMS ،سازمان ملی جوانان ، پلو (قرمه سبزی/فسنجون!) ، حرم ، خواب ، جمکران ، شهدای گمنام ، مسجد خضر ، قبرستون ، رسول ترک ، بیمارستان ، بخیه ، دوستان وبلاگی ، علافی ، حرکت! ، متاهلین مجرد یا مجردین متاهل ؟! ، ... ، لشگر 31 عاشورا ، معراج شهدا ، شهید حسین ( مشهدی! ) ، داداش حسین ! ، دوکوهه ، شلمچه... فکه... طلاییه... و ...،حرم سوخته ، سه راهی شهادت ، عطر گلاب ، کربلا 225 کیلومتر ، بوی خاک ، چشم های قرمز ، دلهای نگرون ، دست بریده ، بدن بی سر ، حسی غریب ، آقای عکاس ، نماز جماعت ، حلیم ، دوکوهه ، حسینه تخریب ، دوستان حقیقی مجازی ، مداحی ، راننده ، بازگشت به مشهد ممنوع! ، قم ، دل تنگ .
- سال تحویل : قم ، دلتنگی ، مجتبی ، روزهایی که گذشت ، تنهایی ، افسوس ، حسرت ، تازگی ، طراوت ، حضرت معصومه ،الله قلی ، جمکران ، سالی دیگر ؛ انتظاری دیگر ... ، ساعت 10 مشهد.
دعام کنین دوستان
علی مدد
پ ن :
1- نمیدونم چرا همه چی با هم قاطی شده ذهنم به چالش کشیده شده قاطی کردم دلم تنگ شده قد یه دونه گندم!
مشهد ، حرم
منطقه ، معراج شهدا
بهار، تازگی
خودم، خود خودم
2- ربط جملات بالا رو خودتون پیدا کنید . راهنمایی : جملات 2 به 2 با هم مرتبط هستند!!!!
و برای او
که همه اوست
امروز بعد از مدت ها دوباره دلم هوای نوشتن کرده ولی این بار تصمیم گرفتم که تو کاغذ ننویسم
الان که پاسی از شب گذشته و همه خوابن ، سکوت واسه من معناهای خاصی داره ...
من...
امشب ...
اینجا قم ...
فردا منطقه...
خدایا چه خبره معلوم هست ؟ . . .
منو چی به وبلاگ نوشتن ؟. . . اونم تو این زمونه که یا نباید ادعای کاری را کرد و علمش رو برداشت یا باید تا آخر کار بود و موند.
امشب تصمیم گرفتم یه اتفاق جدید واسه خودم رقم بزنم شبیه همون تصمیمی که ایشون ( لینکشون رو چون راضی نبودند برداشتم ) گرفتند .
امشب می خوام رسما وبلاگ نویس بشم ( چه جلب!!)
نه بابا جدی می گم منم کلی حرف دارم واسه گفتن و کلی ظرفیت واسه نقد شنیدن ( چه پر مدعا... حالا وقتش میرسه...) و یه سری چیزا رو هم تو نظرم هست که به اونا پایبندم {البته تا وقتی که هنوز چیز بهتر و درست تری پیدا نکنم} البته یه سری مشکلاتم هست که کم کم رفع میشه مثلا من یه وبلاگ تو پارسی بلاگ با همین دارم که سیستم پسوردمو قبول نمی کنه واسه همین برگشتم به همین وبلاگ خیلی قدیمی خودم البته موقتا تا ان شاالله آقای فخری و دوستانشون تو پارسی بلاگ مشکلمو حل کنند.
اما حرفای اصلی . . .
من به همراه چند از بچه های مشهد مثل ایشون و ایشون ( اینجا هم ایضا ) و دو نفر دیگه که الان اسم وبلاگشون رو فراموش کردم اومدیم قم و امروز ساعت ۳ هم حرکت خواهیم کرد واسه مناطق جنوب.
نمیدونم چه جوری شد که منم اومدم واقعا نمی دونم هر چی حساب کتاب می کنم میبینم بابا اینا کجا( وبلاگ نویسا رو میگم) ، من کجا . . .
منطقه کجا ، شهدا کجا . . . . . ، . . . . من کجا هنوزم باورش واسم سخته یعنی جدی جدی منم قاطیاین همه آدم خوب دارم میامیعنی شهدا واسه منم کارت دعوت فرستادند . . . هنوزم باور نمیکنم . . . خدایا . . .
و همین احساس منو پایدارتر میکنه واسه نوشتن ، نمیدونم هنوز، واسه دل خودم مینویسم یا به خاطر احساس تکلیف . . . اصلا چی باید بنویسم؟!. . . چه جوری ؟ . . . با چه سبکی؟. . . . من باید چه جوری کار کنم که ممنون دار اون دعوته باشم . . . یا سر بلند در مورد اون احساس تکلیفه . . . یا حداقل پیش خودم بتونم سرمو بالا بگیرم .
نمیدونم هنوز با هیچ کدوم این مسایل مشکلمو حل نکردم. هنوز حتی ننشستم یه تحقیق بکنم ببینم تو فضای مجازیه بلاگ جای چه ضمینه ای خالیه یا کمرنگه که من تو همون ضمینه کار کنم تا یه وقت نشه که من حرفای تکراری بزنم ، همون چیزایی که بقیه میگن ، . . . اما با تموم اینا یه حسی به من میگه بنویس . حداقله حداقل واسه دل خودت بنویس . . . مهم اینه که شروع کنی
تو سر به راه بنه و هیچ مپرس خود ، راه میگویدت که کجا روی
نمیدونم شاید مهم شروع کردنه ، به قول معروف تو یه قدم بردار ، اون . . .
به هر حال . . .
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد. . .
هر کی هم تونست به من کمک کنه دستشو می بوسم
منتظرم. . .
پ ن :
۱-
یاران ره عشق منزل ندارد.
این بحر مواج ساحل ندارد
باری که حملش ناید ز گردون
جز ما ضعیفان حامل ندارد
چون ما نباشیم مجنون ، که لیلی
غیر از دل ما محمل ندارد
۲- همسفرای خوبی دارم از مشهد که حرکت کردیم تا الان که به قم رسیدیم به من که خوش گذشت اونا رو نمیدونم از همشون ممنونم ، خودشون میدونن کیان
پ ن غیر معمول:
این پست تو وبلاگ قبلی من بود که اینجا کپی کردم تاریخش مال این وقته:
نوشته شده در پنجشنبه 1385/12/24ساعت 2:31 قبل از ظهر توسط حاج جمال