اندر احوالات من و شهر من !
یک :
- من یک شهروندم
- من شهرم را دوست دارم
- شهر من ، اما آیا مرا دوست دارد ؟!
دو :
- من یک شهروندم
- دوست من هم یک شهروند است ، اما ، او خانه شان با خانه ما فرق می کند ، نمیدانم چرا دیوار و سقفش شبیه روغن های نباتی 17 کیلویی آشپزخانه مان است !؟
- شهر من ، اما ، آیا دوست مرا هم دوست دارد؟
سه :
- من یک شهروندم
- آن پسر هم شهروند است لکن با کتاب فارسی دوم دبستان در دست ، و ترازوی کهنه در جلوی پا و چشمانی به جیب رهگذران نگران ...
- شهر من ، اما ، آیا ، همه ما را دوست دارد ... ؟
ته نوشت :
-چه کسی میگوید که گرانی اینجاست؟
دوره ارزانیست... چه شرافت ارزان، تن عریان ارزان، و دروغ از همه چیز ارزان تر....! آبرو قیمت یک تکه ی نان... و چه تخفیف بزرگی خورده ست، قیمت هر انسان.......
-هرچند هنوز بلیط هماهنگ نشده اما انشالله فردا (سه شنبه ) حرکت میکنم میام سمت تهران و قم . یک نفر در جریان باشد !!
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد ....