از پیامبر (ص) روایت داریم: « لکل شیءٍ بابٌ و بابُ العبادة الصوم » یعنی هر چیزی را دری است و دریچه عبادت روزه است. پس تا کسی وارد روزه نشود، به حال و حالت عبادت وارد نشده است. چون عالم عبادت، عالم خاصی است که با فکر و مطالعه به دست نمی آید. این روایت می خواهد بفرماید: تو را با شکم سیر به باغ عبادت راه نمی دهند. وقتی حالت عبادت در انسان بوجود آمد، احساس می کند در مرکز هستی جای دارد، تمام حرص ها و اضطراب ها از قلب او زدوده می شود، به اصل خود که بندگی خداست بر می گردد. پس باید متوجه شد روزه وسیله ورود به عالم عبادت است و به تبع روزه است که سایر عبادات ما حالت و روح عبادت به خود می گیرد.
ملاحظه کرده اید اگر در هنگام سحر، زیاد غذا بخورید، درست نتیجه عکس می گیرید، خوابتان زیاد می شود، ذهنتان آن تیزی که حاصل روزه است به دست نمی آورد و خلاصه از نتایج روزه محروم می شوید! به ما گفتند روزه بگیرید تا به شما ثابت شود با گرسنگی می توتنید توانا و محکم شوید، البته شرطش اینست که به خود القا نکنید که چون روزه گرفته ام ضعیف شده ام، بلکه اگر دقت کنید متوجه می شوید بیش از گرسنگی، پر خوری علت ضعف و سستی است.
قدیمی ها قصه ای عبرت آموز دارند، می گویند:
بین یک مار و زنبور مکالمه ای صورت گرفت، زنبور ادعا کرد زهر من کشنده تر از زهر تو است ولی چون هیکلم کوچک تر است آدم ها باورشان نمی آید که زهر من می میراند و چون مردن را به خودشان القا نمی کنند، زهر من تأثیر واقعی اش را نمی کند و این ترس مردم از هیکل توست که مردم را می کشد و نه زهر تو. بالاخره برای اثبات این قضیه قرار گذاشتند که توی کلون در باغی مخفی شوند و باغبون رو نیش بزنند. در روز اول، مار دست باغبان رو نیش زد و باغبان احساس کرد چیزی دستش را گزید، دستش را بیرون آورد و دید زنبوری پر زد و رفت، یک کمی مقاومت کرد و دستش را مکید و رفت دنبال کارش، با خودش گفت زنبور بود و چیزی نبود. روز بعد، زنبور نیش زد و مار خودش را از سوراخ نشان داد، باغبان فریاد زد وای! مار دستم را گزید، و بیهوش شد. البته این قصه است ولی نکته روانی دقیقی در آن نهفته است.
با بیان این داستان می خواهیم عرض کنیم بعضی ها از ترس گرسنگی می میرند، نه اینکه گرسنگی آزارشان دهد، بلکه سیی آزارشان می دهد، ولی متوجه نیستند. ماه رمضان فرصت خوبیست تا اگر انسان خودش خودش را با القائات ذهنی از پا در نیاورد، به انسان ثابت شود چقدر ب گرسنگی می تواند روح را متعالی کرد. بیایید خودتان را به حداقل غذا عادت دهید، عصرهای ماه رمضان ورزش کنید ، کوه نوردی کنید، تا به شما ثابت شود در اوج گرسنگی بسیار قدرتمندید. به قول مولوی:
قدرت جبریل از متبخ نبود بود از الطاف خلاق ودود
همچنین هم قدرت ابدال حق
هم ز حق دان، نی زاطعام و طبق
یعنی پدیده هر چه مجردتر باشد قدرتش بیشتر است و نفس انسان موجودی است مجرد و متعالی، و لذا قدرتی بیکران دارد ولی چون اسیر بدن است برای ما آن قدرت ظهور ندارد. نمونه این قدرت بی کران را شما در حضرت امیر المومنین (ع) می بینید، همه مردم هم عصر آن حضرت متعجب بودند که ایشان با این غذای کم این همه نیرو را از کجا دارند؟ متوجه نبودند که روح انسان از مقام «روح» که نزدیک ترین مخلوق به خداست تنزل کرده تا به مرحله «من روحی» رسیده ولی از اصل خود که حقیقتی است فوق ملائکه منقطع نشده، و روزه می تواند همین را به شما ثابت کند که می توانید به غیب قدرتمند خود وصل شوید.
پ.ن:1)مطلب ازکتاب روزه دریچه ای به عالم معنا از استاد اصغر طاهر زاده
2)ببخشید که طولانی شد.
ملاحظه کرده اید اگر در هنگام سحر، زیاد غذا بخورید، درست نتیجه عکس می گیرید، خوابتان زیاد می شود، ذهنتان آن تیزی که حاصل روزه است به دست نمی آورد و خلاصه از نتایج روزه محروم می شوید! به ما گفتند روزه بگیرید تا به شما ثابت شود با گرسنگی می توتنید توانا و محکم شوید، البته شرطش اینست که به خود القا نکنید که چون روزه گرفته ام ضعیف شده ام، بلکه اگر دقت کنید متوجه می شوید بیش از گرسنگی، پر خوری علت ضعف و سستی است.
قدیمی ها قصه ای عبرت آموز دارند، می گویند:
بین یک مار و زنبور مکالمه ای صورت گرفت، زنبور ادعا کرد زهر من کشنده تر از زهر تو است ولی چون هیکلم کوچک تر است آدم ها باورشان نمی آید که زهر من می میراند و چون مردن را به خودشان القا نمی کنند، زهر من تأثیر واقعی اش را نمی کند و این ترس مردم از هیکل توست که مردم را می کشد و نه زهر تو. بالاخره برای اثبات این قضیه قرار گذاشتند که توی کلون در باغی مخفی شوند و باغبون رو نیش بزنند. در روز اول، مار دست باغبان رو نیش زد و باغبان احساس کرد چیزی دستش را گزید، دستش را بیرون آورد و دید زنبوری پر زد و رفت، یک کمی مقاومت کرد و دستش را مکید و رفت دنبال کارش، با خودش گفت زنبور بود و چیزی نبود. روز بعد، زنبور نیش زد و مار خودش را از سوراخ نشان داد، باغبان فریاد زد وای! مار دستم را گزید، و بیهوش شد. البته این قصه است ولی نکته روانی دقیقی در آن نهفته است.
با بیان این داستان می خواهیم عرض کنیم بعضی ها از ترس گرسنگی می میرند، نه اینکه گرسنگی آزارشان دهد، بلکه سیی آزارشان می دهد، ولی متوجه نیستند. ماه رمضان فرصت خوبیست تا اگر انسان خودش خودش را با القائات ذهنی از پا در نیاورد، به انسان ثابت شود چقدر ب گرسنگی می تواند روح را متعالی کرد. بیایید خودتان را به حداقل غذا عادت دهید، عصرهای ماه رمضان ورزش کنید ، کوه نوردی کنید، تا به شما ثابت شود در اوج گرسنگی بسیار قدرتمندید. به قول مولوی:
قدرت جبریل از متبخ نبود بود از الطاف خلاق ودود
همچنین هم قدرت ابدال حق
هم ز حق دان، نی زاطعام و طبق
یعنی پدیده هر چه مجردتر باشد قدرتش بیشتر است و نفس انسان موجودی است مجرد و متعالی، و لذا قدرتی بیکران دارد ولی چون اسیر بدن است برای ما آن قدرت ظهور ندارد. نمونه این قدرت بی کران را شما در حضرت امیر المومنین (ع) می بینید، همه مردم هم عصر آن حضرت متعجب بودند که ایشان با این غذای کم این همه نیرو را از کجا دارند؟ متوجه نبودند که روح انسان از مقام «روح» که نزدیک ترین مخلوق به خداست تنزل کرده تا به مرحله «من روحی» رسیده ولی از اصل خود که حقیقتی است فوق ملائکه منقطع نشده، و روزه می تواند همین را به شما ثابت کند که می توانید به غیب قدرتمند خود وصل شوید.
پ.ن:1)مطلب ازکتاب روزه دریچه ای به عالم معنا از استاد اصغر طاهر زاده
2)ببخشید که طولانی شد.
نویسنده » للِه . ساعت 6:20 عصر روز دوشنبه 86 شهریور 26