سفارش تبلیغ
صبا ویژن



للِه - اینجاچراغی‌روشن‌ست..






درباره نویسنده
للِه - اینجاچراغی‌روشن‌ست..
مدیر وبلاگ : حاج جمال[52]
نویسندگان وبلاگ :
بی نام[6]
للِه[14]

همیشه سعی میکنی حرف هایت را بزنی ، چون اگر تو نزنی بقیه که دارند حرفهایشان را می زنند ، و آنوقت به جای تو هم حرف می زنند !! اعتقاد دارم که دیده می شویم ...
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اسفند 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
آذر 86
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین87
اردیبهشت 87
خرداد 87
مرداد 87
شهریور 87


لینکهای روزانه
دچار - این روزها این جا می نویسم [11]
دچار در میوه‌ی ممنوعه [29]
[آرشیو(2)]


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
للِه - اینجاچراغی‌روشن‌ست..

آمار بازدید
بازدید کل :162487
بازدید امروز : 17
 RSS 

با خوندن این کتاب به نظرم رسید که به روزه خیلی خیلی زیبا تر می تونم نگاه کنم.

و شاید بتونم قول بدم اگه تا آخر این پست به زیر نگاه قشنگتون بیاد یه دنیای جدید از روزه رو بشه باهاش دید.

 

 

*اصل روزه یعنی منصرف شدن از دنیا، و متصل شدن به غیب، الا اینکه شیطان نگذارد. شیطان ما را تحریک می کند تا از اصل مسئله محروم شویم، در کجا؟ در «وهم» . «وهم» چیست؟ دروغ راست نما! دیده اید بعضی آدم ها از مرده می ترسند. حالا چرا می ترسند؟ می گویند چون مرده است ! وقتی زنده بود از او نمی ترسیدند، حالا که مرده است آیا خطرناک تر شده یا از لحاذ بدنی هیچ شده است؟ قبلا که زنده بود یک آدم بود، دست و پا داشت، می توانست با ما دعوا کند، حالا که مرده است، هیچ کاری نمی تواند بکند پس چرا از او می ترسی؟ چون هیچ است. از چه می ترسی؟ از هیچ! ملاحظه می کنید که ما در خیالخود یک بعدی داریم که «هیچی» را برای ما «چیزی» می کند و ما را از آن فراری می دهد و از واقعیت دور می کند. حالا اگر بگویند آیا حاضری با این مرده نصف شب توی غسالخانه تا صبح بمانی؟ می گوید نه! چرا؟ چون مرده است. می پرسی؛ آیا مرده است یا زنده؟ می گوید مرده است، می گوییم آیا حاضری تنها بدون این مرده در این غسالخانه تا صبح بخوابی؟ می گوید: باز هم می ترسم اما بهتر از قبل است، حالا اگر بگویید حاضری با یک نفر آدم زنده، دو نفری با هم در غسالخانه تا صبح بمانید؟ می گوید این بد نیست. باز تکرار می کنیم، حاضری با یک مرده بخوابی؟ می گوید نه! این خطرناک است، می گوییم حاضری با این مرده بخوابی، و نصف شب هم مرده زنده شود و تا صبح با هم صحبت کنید؟ می گوید نه، به هیچ وجه، وگر نه من می میرم.

ملاحظه کنید این چه بعدی از انسان است که دارد سر انسان کلاه می گذارد؟ آن وهم است. شما یک «عقل» دارید و یک «وهم» . «عقل» واقع بین است، ولی «وهم» واقع بین نیست و هیچی را چیز می گیرد. شیطان همیشه روی «وهم» شما کار می کند، «هیچی» را «چیز» می کند، «چیز» را «هیچی» می کند. می گوید: اگر با یک آدم زنده دونفری در غسالخانه تا نصف شب بنشینیم صحبت کنیم قابل تحمل است، ولی اگر نصف شب مرده در کنار من در غسالخانه زنده شود، من می میرم، در حالی که تازه می شود مثل حالت اول که برایت قابل تحمل بود که با یک آدم دیگر در غسالخانه بنشینی و صحبت کنی.ولی «وهم» گوشش به این حرفها بدهکار نیست. «وهم» اگر در روح ما میدان گرفت کار ما را عملا به جایی می رساند که خواهیم گفت: از خدا کاری نمی آید، اما از حقوق آخر ماه کار می آید. می گوید: اگر حقوقم را ندهند بدبخت می شوم. یعنی چه بدون حقوق بدبخت می شوی؟ یعنی آدم «هیچی»را «چیز» می گیرد. می خواهن روزه بگیرید تا شما این بعد دروغ ساز را، خلع قدرت کنید، و شیطان نتواند دیگر از طریق «وهم» شما را به بیراهه بکشاند. درروایت از رسول خدا«ص» داریم: «انّ الشّیطانَ لَیََجری من بنی آدم مَجْری الدَّمَ فضیِّقوا مجاریهُ بالجوع.»

یعنی شیطان مثل خونِ در بدن شما،  در روح شما جاری می شود، از طریق گرسنگی جای او را تنگ کنید. همچنان که حضرت می فرمایند: «الصَّومُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ.» یعنی روزه موجب روی سیاهی شیطان است و دیگر نمی تواند انسان را تحت تاثیر قرار دهد.

روزه می خواهد به تو بگوید که «وهم» را بکش، این بهترین نتیجه روزه است. آدم می گوید اگر غذا نخورم می میرم. آقا! این گوی و این میدان، آرام آرام شروع کن، شاید ابتدا، باورت نیاید، وسط ماه رمضان به خودت ثابت کن که این طور نیست که غذا و شکم پر، موجب سلامت و قدرت ما باشد.

در شرح حال پیغمبر «ص» داریم که: آن قدر گرسنگی می کشیدند که روی شکمشان سنگ می گذاشتند و شال روی آن می بستند که به معده شان فشار نیاید. چون اگر معده خالی باشد گرسنگی به معده مقداری فشار می آورد، اگر جدار معده به همدیگر نزدیک بشود، وبه هم بچسبد فشار گرسنگی کم می شود. آن وقت حضرت امیر المؤمنین«ع» می فرمایند: وقتی عرصه جنگ سخت می شد به پیامبر «ص» پناه می بردیم. یعنی ین هم آن پیغمبری که خود را بیشتر وقت ها گرسنه نگه می داشت. در همین نهج البلاغه هست که پیامبر«ص» وقتی در جنگ می خروشیدند، هیچ کس جرات نمی کرد در چشم ها ی حضرت نگاه کند، از شدت عظمت و خشونت و ابهّت. حتما شنیده اید؛ در جنگ حنین، تک و تنها ایستادند در حالی که همه فرار کردند. باز داریم که اما حسن«ع» و امام حسین«ع» با آن عظمت، وقتی بچه بودند دلشان برای پدرشان یعنی حضرت امیر المؤمنین«ع» سوخت، نکند پدرشان مریض بشود که اینقدر کم غذا می خورد، در کیسه آرد پدرشان را باز کردند و مقداری روغن را با آردها قاطی کردند که آردها روغنی بشود تا بعدا که نان برای پدرشان می پزند یک کمی هم حضرت روغن خورده باشند، حضرت اعتراض کردند این چه کاری بود کردید؟

 

 

*پ.ن: 1)مطلب ازکتاب روزه دریچه ای به عالم معنا از استاد اصغر طاهر زاده 
        
2)راستی یادم اومد که اینو بگم: پست قبلیم زمینه ای بود برا پست بعدی که شاید تصمیمم برا گذاشتنش قطعی بشه که در مورد روزه است از همین کتاب.



نویسنده » للِه . ساعت 12:1 صبح روز سه شنبه 86 مهر 3


از پیامبر (ص) روایت داریم: « لکل شیءٍ بابٌ و بابُ العبادة الصوم » یعنی هر چیزی را دری است و دریچه عبادت روزه است. پس تا کسی وارد روزه نشود، به حال و حالت عبادت وارد نشده است. چون عالم عبادت، عالم خاصی است که با فکر و مطالعه به دست نمی آید. این روایت می خواهد بفرماید: تو را با شکم سیر به باغ عبادت راه نمی دهند. وقتی حالت عبادت در انسان بوجود آمد، احساس می کند در مرکز هستی جای دارد، تمام حرص ها و اضطراب ها از قلب او زدوده می شود، به اصل خود که بندگی خداست بر می گردد. پس باید متوجه شد روزه وسیله ورود به عالم عبادت است و به تبع روزه است که سایر عبادات ما حالت و روح عبادت به خود می گیرد.
ملاحظه کرده اید اگر در هنگام سحر، زیاد غذا بخورید، درست نتیجه عکس می گیرید، خوابتان زیاد می شود، ذهنتان آن تیزی که حاصل روزه است به دست نمی آورد و خلاصه از نتایج روزه محروم می شوید! به ما گفتند روزه بگیرید تا به شما ثابت شود با گرسنگی می توتنید توانا و محکم شوید، البته شرطش اینست که به خود القا نکنید که چون روزه گرفته ام ضعیف شده ام، بلکه اگر دقت کنید متوجه می شوید بیش از گرسنگی، پر خوری علت ضعف و سستی است.
قدیمی ها قصه ای عبرت آموز دارند، می گویند:
بین یک مار و زنبور مکالمه ای صورت گرفت، زنبور ادعا کرد زهر من کشنده تر از زهر تو است ولی چون هیکلم کوچک تر است آدم ها باورشان نمی آید که زهر من می میراند و چون مردن را به خودشان القا نمی کنند، زهر من تأثیر واقعی اش را نمی کند و این ترس مردم از هیکل توست که مردم را می کشد و نه زهر تو. بالاخره برای اثبات این قضیه قرار گذاشتند که توی کلون در باغی مخفی شوند و باغبون رو نیش بزنند. در روز اول، مار دست باغبان رو نیش زد و باغبان احساس کرد چیزی دستش را گزید، دستش را بیرون آورد و دید زنبوری پر زد و رفت، یک کمی مقاومت کرد و دستش را مکید و رفت دنبال کارش، با خودش گفت زنبور بود و چیزی نبود. روز بعد، زنبور نیش زد و مار خودش را از سوراخ نشان داد، باغبان فریاد زد وای! مار دستم را گزید، و بیهوش شد. البته این قصه است ولی نکته روانی دقیقی در آن نهفته است.
با بیان این داستان می خواهیم عرض کنیم بعضی ها از ترس گرسنگی می میرند، نه اینکه گرسنگی آزارشان دهد، بلکه سیی آزارشان می دهد، ولی متوجه نیستند. ماه رمضان فرصت خوبیست تا اگر انسان خودش خودش را با القائات ذهنی از پا در نیاورد، به انسان ثابت شود چقدر ب گرسنگی می تواند روح را متعالی کرد. بیایید خودتان را به حداقل غذا عادت دهید، عصرهای ماه رمضان ورزش کنید ، کوه نوردی کنید، تا به شما ثابت شود در اوج گرسنگی بسیار قدرتمندید. به قول مولوی:
قدرت جبریل از متبخ نبود بود از الطاف خلاق ودود
همچنین هم قدرت ابدال حق
هم ز حق دان، نی زاطعام و طبق
یعنی پدیده هر چه مجردتر باشد قدرتش بیشتر است و نفس انسان موجودی است مجرد و متعالی، و لذا قدرتی بیکران دارد ولی چون اسیر بدن است برای ما آن قدرت ظهور ندارد. نمونه این قدرت بی کران را شما در حضرت امیر المومنین (ع) می بینید، همه مردم هم عصر آن حضرت متعجب بودند که ایشان با این غذای کم این همه نیرو را از کجا دارند؟ متوجه نبودند که روح انسان از مقام «روح» که نزدیک ترین مخلوق به خداست تنزل کرده تا به مرحله «من روحی» رسیده ولی از اصل خود که حقیقتی است فوق ملائکه منقطع نشده، و روزه می تواند همین را به شما ثابت کند که می توانید به غیب قدرتمند خود وصل شوید.



پ.ن:1)مطلب ازکتاب روزه دریچه ای به عالم معنا از استاد اصغر طاهر زاده
2)ببخشید که طولانی شد.

نویسنده » للِه . ساعت 6:20 عصر روز دوشنبه 86 شهریور 26


«مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله
کمثل حبــةً انْبتت سبع سنابل فی کل سنبلةٍ ماءة حبةٍ
و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم »

 

دوست دارم بدونم این آیه به شما چی می گه؟

 

پ.ن های حاجیی: دیدم بازدیدها 12، 13تا تو روزه گفتم برای نظر دادن بسند.
                          اگه نظر شما مثه دیگر دوستانی که نظر می دن بود (اشکال نداره) نظر رو تکرار کنید.

                      (   حبة: دانه گندم              سبع: هفت              ماءة: صد    )



نویسنده » للِه . ساعت 11:11 صبح روز دوشنبه 86 شهریور 19


نکته ها که در اعتکاف از استاد معماریان (محقق در روانشناسی اسلامی) شنیدم.

در خاطرم هست ...

(... این حرفها را آرام بخوان و مزمزه کن.)

           

# برای اینکه قدر (ارزش و اندازه) مون رو بشناسیم باید:

1)      همتمون

2)      دغدغه هامون

3)      دلایل شادیها و رنجهامون رو بشناسیم.

اینها می تونه ما رو با امام مقایسه کنه تا فاصلمون رو بسنجیم .

توضیح نکته ها:

 

# مقایسه همتمون با همت رسول ، همت علی(ع)، فاطمه(س)  و... اینها رنجهای ما رو در مسیر کم  می کند.اینها غرورهای ما رو کاهش می ده.

برای اعتماد به نفس کارهایی رو که انجام داده ایم خوبه حساب کنیم ولی برای رشد کارهایی که انجام ندادیم. و(لیست کارهایی رو که می توانسته ایم انجام بدهیم همیشه باید مد نظرمون باشه.)

 

# ناراحتی هامون و ریشه ناراحتی هامون رو می تونیم شناسایی کنیم: اگه پامون خورد به یه لیوان آب و ریخت. و ما بیتفاوت رد شدیم. نه به لیوان آب که به بیتفاوتیمون باید فکر کنیم. (تو در برابر حقی که اینجا یافتی تسلیم نشدی. چرا؟)

 

# سعی رو کار دارند. سرمایه ها رو کار ندارند. سود ها رو هم کار ندارند. بلکه نسبت سود و سرمایه رو کار دارند.

 

# زمانی ظرفیت ما میاد پایین که توقع ما می ره بالا.



نویسنده » للِه . ساعت 7:0 صبح روز دوشنبه 86 مرداد 29


اگه در دو قدمی شما شاید هم یک متری پشت سر شما یک معامله انجام بشه و چند دو هزار تومنی بره و یک بسته سفید کوچیک کفِ دستی که پول توشه قرار بگیره و صدای خراشنده لوله اگزوز سی جی بیاد تو صورتت و موتوری ازت دور بشه و اونیکه بسته رو تو جیبش میزاره بره تو پیاده رو و شروع کنه به باز کردن در مغازه مواد غذاییش.

 تو

 نسبت به خودت چه حسی پیدا می کنی؟



نویسنده » للِه . ساعت 11:33 صبح روز شنبه 86 مرداد 27


حالیا اعتکاف این سال نیز به سلامتی بگذشت و ملالی برایمان فراهم نگشت !

      حمدً لله!

 

 

کاش زیر لنگم صفحه دواری بود که سهل تر از تخیلم می گشت!

کاش دلم بر مدار فطرتم می گشت .

کاش از کاش متنفرم می گشت.

 

نکته ها که در اعتکاف از استاد معماریان (محقق در روانشناسی اسلامی) شنیدم.

در خاطرم هست (در خانه اگر کَس است یک حرف بس است).

یعنی اگه اهل فکر کردنم یه نکته رو بدونم برام کافیه.

(خواهش می کنم ای حرفها رو آروم بخون و مزمزه کن.)

 

# ذنیا:    بازاره (محل تجارته)

            مزرعه ست

            معبره

            اگر با آن نگاه کنی بینا و اگر به آن نگاه کنی کور می شوی .

 

اینها بینش هاست. حالا بینش امام علی به انسان، جامعه، خدا، هستی و نعمتها و درد  و... چیه؟ (و اونوقت … مطالعه ما هدفمند می شه.)

 

# چه قدر به علی نیاز داریم؟ (چه قدر به نهج البلاغه نیاز داریم؟) همون قدر هم به امام زمان نیاز داریم.

 

# الدنیا سجن المومن ! (پس چرا برای من گشاده؟)

 

# کفر یعنی پوشاندن حق.

 

 

 

 

 

به قول حاجی پی نوشت:

ببخشید می شد این حرفها رو نرم تر هم گفت!؟



نویسنده » للِه . ساعت 12:3 عصر روز یکشنبه 86 مرداد 21


    یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
چرا
    برای شروع عشق یاعلی بگیم:
_ آخه
_ آخه و اما نداره
* شروع کردن کار خیلی سختیه
* یاعلی اینقدر قویه که همچین ییهو عشقو شروع می کنه و چیز دیگه ای هم نمی خواد
* فقط چیزای که با یاعلی شروع می شه عشق توشون جریان داره
(البته یادمون باشه که تمام کائنات در قرآن، تمام قرآن در سوره ی حمد، سوره ی حمد در بسم الله و بسم الله الرحمن الرحیم در ب و نقطه ی ب مولا علی ست)

 

 

 

به قول حاجی پ.ن: چند نکته ی عجب از این نویسنده:
1.من در هیچ بلاگ دیگه ای فعلا نمینویسم. 2.شاید یه کم پستام با بقیه ی بچه ها فرق کنه. 3.سعی میکنم سبک خاصی تو نوشتنم نداشته باشم! 4.غلط املایی ندارم مگر اینکه خودم بگم!! کشف الباقی به عهده ی خواننده است؟
.
 



نویسنده » للِه . ساعت 8:15 عصر روز چهارشنبه 86 تیر 20