بسم الله
ایام فاطمیه که میشه داغ دل هامون تازه میشه
دل هامون رنگ عزا میگیره
پیراهن مشکی و شال عزا ، نشونه افتخار شیعه بودنمون ، و چشم های پر اشک و بغض آماده ترکیدن با نام مادرمون ........
دلم برای حضرت محسن (علیه السلام ) خیلی تنگ شده ......
ایام فاطمیه که میشه شهرمون ، محله مون ، خونه مون ، اتاقمون ، دلمون ،و همه و همه رنگ عزا می گیره ........
و وبلاگ هامون هم همچنین ...
امسال مقتل و مصیبت نامه حضرت محسن رو در روایت فضه نگاشته آقای محمد رضا زائری رو می نویسم امید دارم که مورد توجه بی بی و پسر شهیدشون باشه ....
روایت فضه (علیه الرحمه ) از شهادت حضرت مادر :
بانو که رفت پشت در
گفتم از او حیا می کنند و می روند
گفتم از یادگار پیامبر بیمناک می شوند و می گریزند
بچه ها را گوشه اتاق نگه داشتم
و با اشاره مولا
در پی بانو رفتم
بانو که رفت پشت در دلخوش شدم که این اضطراب و آشوب پایان می پذیرد
منتظر بودم تا دو باره بانو را همراهی کنم
و دوباره به اتاقش باز گردانم
نمی دانم چه شد
نمی دانم آن تیره بخت جنایتکار چه کرد
نفهمیدم در چگونه باز شد
و بانو پشت در چه کشید
که نالید
و صدایم زد
فقط نالید و گفت : فضه
دویدم
سرآسیمه بانو را در آغوش گرفتم
نالید : (( فضه ...
محسن را کشتند ))
آه ،
میخ در خونین بود
و آتش زبانه می کشید