• وبلاگ : اينجاچراغي‌روشن‌ست..
  • يادداشت : داستانك خواستگاري (قسمت سوم و آخر!)
  • نظرات : 2 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    عجب

    انگار قسمت اخر را با حوصله كمتري نوشتين

    بدك نبود

    التماس دعا.

    پاسخ

    سلام / محتاجيم به دعا / ببخشين اما عرض کرده بودم اين نوشته من نيست . علي مدد

    عيد مبارك!

    چه داستاني بود!

    و چه قدر خوشبينانه ادم واقعا لذت ميبره!اين دوتا چغوك عاشق رو ميبينه!

    پاسخ

    سلام عليکم / عيد شما هم مبارک !

    چه خوب ! اين عروسي به هم خورد اين دو نفر با اين كوتاه فكريشون

    تو زندگي به هيچي نمي رسيدند!

    يا علي

    پاسخ

    سلام / بهم خورد تا درس عبرتي شود واسه سايرين !!! مويد باشيد .