سفارش تبلیغ
صبا ویژن



یادداشت های یک تازه متأهل ( شیوه های شناخت و بررسی ... ) - اینجاچراغی‌روشن‌ست..






درباره نویسنده
یادداشت های یک تازه متأهل ( شیوه های شناخت و بررسی ... ) - اینجاچراغی‌روشن‌ست..
مدیر وبلاگ : حاج جمال[52]
نویسندگان وبلاگ :
بی نام[6]
للِه[14]

همیشه سعی میکنی حرف هایت را بزنی ، چون اگر تو نزنی بقیه که دارند حرفهایشان را می زنند ، و آنوقت به جای تو هم حرف می زنند !! اعتقاد دارم که دیده می شویم ...
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اسفند 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
آذر 86
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین87
اردیبهشت 87
خرداد 87
مرداد 87
شهریور 87


لینکهای روزانه
دچار - این روزها این جا می نویسم [11]
دچار در میوه‌ی ممنوعه [29]
[آرشیو(2)]


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
یادداشت های یک تازه متأهل ( شیوه های شناخت و بررسی ... ) - اینجاچراغی‌روشن‌ست..

آمار بازدید
بازدید کل :160640
بازدید امروز : 12
 RSS 

دیدم ماشالله جقدر ملت به بحث ازدواج علاقه مند هستند و تو روز اول هزار نفر نگاه کردن گفتم قسمت بعدم رو هم تقدیم کنم ، یادآوری می کنم این متون ماله من نیست من صرفا منتشر میکنم ... خب بقیه هم تو پینوشت ها

 

نیمه گم شده من پیدا شو !

 

دارم به این فکر می کنم که بالاخره من و نیمه گم شده ام چگونه یکدیگر را پیدا کنیم ؟! توی دانشگاه ، فامیل ، محل کار ... کجا؟! شاید هم هیچ کجا نباشد و نحوه ی آشنایی ما مثل خیلی های دیگر باشد ! یعنی اول خانواده ها با هم آشنا شوند و بعد و قبل از این دیدار و آشنایی اصلاً هم را نشناسیم!

خیلی از ازدواج ها ی دور و برم همین جوری شکل گرفته اند و دختر و پسر تا قبل از خواستگاری هیچ شناختی از هم نداشته اند . و من همیشه از این می ترسیدم که نکند نیمه گم شده من ، از اطرافیان و آشنایان نباشد و من مجبور باشمکسی را برای ازدواج انتخاب کنم که هیچ شناختی از گذشته ی او ندارم. اصلا برایم جا نمی افتاد که چگونه دونفر ، دو تا آدم بیگانه ... از همه کس به هم نزدیکتر می شوند؟! اصلاً چه جوری متوجه می شوند که به درد هم می خورند؟! مگر چقدر ارتباط داشته اند؟

هر وقت این جور سئوالات ذهنم را مشغول می کرد ، خیلی زود از ذهنم پاکشان می کردم . اما الان ، دیگر نمی توانم پاکشان کنم . چون قضیه جدی شده و من باید یک نفر را بشناسم!

سختی این کار ، هم برای پسر هاست هم برای دخترها . هر دو به نوعی درگیرند برای شناختن طرف مقابل . حتی حتماً امکانش هست که این شناخت به وجود بیاید . وگر نه این همه زندگی مشترک شکل گرفته و رشد یافته در این دنیا به وجود نمی آید!

حتماَ راه هایی وجود دارد . و من اگر کمی به سلول های خاکستری ام فشار بیاورم ، می توانم کشفشان کنم!

مثلاً یکی از این راه ها دوستان طرف است . اصلاَ این کی ضرب المثل است که هرکسی را می خواهی بشناسی ، اول دوستانش را بشناس و به قول سعدی : تو اول گو با کیان زیستی ؟ پس از آنک بگویم که تو کسیتی ؟ ، دوستان و همه نزدیکان صمیمی ، آینه خوبی هستند که توی آن میشود . ویژگی های افراد را کشف کرد.

راه دیگر این است که ببینمی گزینه ی من با چه تشکل ها و گروه ها  فعالیت هایی مأنوس است . به چه کارها و فعالیت هایی علاقه من است و از چه محیط هایی دوری می کند؟ این جوری می توانم تا حدودی خط مشی فکری و ارزشی و اعتقادی او را بشناسم.

صحبت کردن با همسایه ها و هم محله ای ها هم ممکن است مفید باشد. فقط این شرط که دقیق انجام شود . این طوری می شود تا حدودی ویژگی های اجتماعی را کشف کرد .

و از همه این ها مهم تر و اساسی تر ، جلسه ی خواستگاری و صحبت کردن رو در روی من با اوست . این چنین مهم است که من و او توی جلسه ی خواستگاری چه حرف هایی را به هم بزنیم ...

خدای من ! یعنی می شود گزینه ی دلخواه من پیدا شود ، تا ما با هم صحبت کنیم؟! .. احساس می کنم تمام وجودم پر از حرف است که دوست دارم به نیمه ی گم شده ام بگویم . پر از حرف هایی که تا به حال به هیچ کس نگفته ام . خدای من ! چقدر من دوستش دارم ، کاش زودتر پیدایش کنم !

 

پی نوشت :

خدای ما هم بزرگه ...

از اون بخوایم ...

 

پس از پی نوشت: در چند روز بعد! ...

این لینک رو بچه های قلم عزیز فرستادند واسه اطلاعات تکمیلی خیلی مناسبه .



نویسنده » حاج جمال . ساعت 12:0 صبح روز دوشنبه 86 آذر 12