• وبلاگ : اينجاچراغي‌روشن‌ست..
  • يادداشت : خشم براي كي ... ؟!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 12 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    كسي پرسيد :

    از كجا مي آيي كه چشمانت چنين برق مي زند ؟

    گفتم: از مكه .

    گفت : امروز به مكه رفتي و برگشتي ؟!

    گفتم : جواني در ده بالا از مكه آمده است

    اين برق ، از شوق چشمان اوست .

    هيوا مسيح ( شطح نو )

    .................

    دنبال رد عبوري بودم در حوالي آسمان ...

    چشمم را نوري خيره كرد

    با خودم مي گفتم : چيست در حيرت ديدار ؟

    و ياد آمد حيرت بعد از محبت مي آيد و محبت به دست ما نيست ...

    چرا اين را گفتم ...؟

    بي دليل !

    دنبال علت گفتن اين حرفها بر نيامده ام هيچ وقت .

    شايد ... چون من نيستم كه گاهي مي نويسم و مي گويم ...

    راستي

    بر دلم نشست آنچه نوشته بودي

    من تنها مي دانم اگر 40 روز همه چيزت براي خدا خالص شود حكمت از قلبت بر زبانت جاري مي شود ...

    نمي دانم آيا مي توان براي يك لحظه ...تمام وجودم براي او شود ....؟

    نمي دانم ! و اين تنها چيزي است كه به يقين مي دانم!

    ياعلي (ع)

    پاسخ

    سلامقاصدكم را به كودكي هايم سپرده بودم... / ديروز يك كودك زنده شد اسمش را نرگس گذاردند ، نميدانم چگونه است توانستنٍٍ ناديدن معجزات خدا؟ / نمي دانم ... شايد كه حرف دل است كه بردلت نشسته / خالص شدن ... يقين ... ، تو هم نميداني مثل من؟ پس كه ميداند؟ پس كه وجود سرشار از سوال ما را جوابي مي دهد ، آبي گوارا بر بسيار سراب ديده.../ باز بعد از مدت ها احساس كردم گوشي جديد دارم براي شنيده شدن ، هرچند كه هستند معدوداتي چون شما،به هر حال جسارت را عذرخواهم... / ادبي نمينويسم و نمي گويم چون بلد نيستم،چرا كه تنها بعد از اشكي لبخنديست... / ممنونم از حسن نظر ، و اميد كه باز هم اينجا رنگ قاصدك گيرد. علي مدد